یک ساعت ویژه...روزی سنگ هم آب میشود

 

روزی سنگ هم آب میشود

 

صفحه ی اصلی- تماس با ما - طراح قالب

عكس تصادفي

موضوعات

 

داستان شعر تبلیغات هنر گالری عکس sms موزه واقعیت

 

لینک دوستان

 

نادیا
آموزش دروس مطالعات علوم اجتماعي
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کسب درامد با دریافت پیامک و آدرس syedamin.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






زیباترین سایت ایرانی
جدید ترین سرویس وبلاگ
زیبا ترین قالب های وبلاگ
نازترین سایت ایرانی

 

آرشيو

 

دی 1391

 

نويسنده

 

ANML

 

آمار سايت

 

»
»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin

  اين وبلاگ را صفحه خانگي خود كن !  به مدير وبلاگ ايميل بزنيد !  ذخيره كردن صفحه!  اضافه کردن اين وبلاگ به علاقه منديها!  لينک RSS 
site map site map ror html site map
  Add to Technorati

 

 كد جاوا

 


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 291
بازدید کل : 24564
تعداد مطالب : 43
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


 

تبليغات


محل قرار گیری کد های بنر

یک ساعت ویژه...

نويسنده : ANML

مرد دیروقت، خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید
که در انتظار او بود:
- سلام بابا ! یک سئوال از شما بپرسم؟
- بله حتمأ. چه سئوالی؟ یعنی چی؟
- بابا ! شما برای هرساعت کار چقدر پول می گیرید؟ باید فکر کرد
- بسیار خوب می گویم: 20 دلار !

 

پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و
گفت: می شود 10 دلار به من قرض بدهید؟

 

مرد عصبانی شد دعوا و گفت: اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال، فقط این
بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری کاملأ در
اشتباهی. سریع به اطاقت برگرد و برو فکر کن که چرا اینقدر خود خواه
هستی. من هر روز سخت کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه وقت
ندارم.

 

 پسر کوچک، آرام به اتاقش رفت و در را بست. دلم شکست

 

 بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر
کوچکش خیلی تند و خشن رفتار کرده است. شاید واقعآ چیزی بوده
که او برای خریدنش به 10 دلار نیاز داشته است. به خصوص اینکه
خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند.

 

مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.
- خوابی پسرم ؟
- نه پدر، بیدارم.

 

- من فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این 10 دلاری که خواسته بودی.

 

 پسر کوچولو نشست، خیلی خنده‌دارخندید و فریاد زد: متشکرم بابا ! بعد دستش را زیر
بالشش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله شده در آورد.

 

مرد وقتی د ید پسر کوچولو خودش هم پول داشته ، دوباره عصبانی شد و
با ناراحتی گفت: با این که خودت پول داشتی، چرا دوباره درخواست پول
کردی؟

 

پسر کوچولو پاسخ داد: برای اینکه پولم کافی نبود، ولی من حالا 20 دلار
دارم. آیا می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه
بیایید؟ من شام خوردن با شما را خیــلی دوســـت دارم...!!!
دوست داشتندوست داشتندوست داشتن


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





لينک ثابت |سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |



درباره ما

 

چي بگم به عشقم ؟!! به عشقي كه من عشقش نيستم !! به عشقي كه نميدونه عشق چيه!! به عشقي كه عاشقي رو به مسخره ميگيره !! به عشقي كه ميگه عاشق ها ديوانه اند !! اري ديوانه ام !! اگه ديوانه نبودم عاشق كسي كه عاشقم نيست نمي ماندم !!!! به وبلاگ من خوش امديد نظر يادتون نره دوستان...

 

پيوند روزانه

 

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

نازترین سایت ایرانی
زیباترین سایت ایرانی

زیبا ترین قالب های وبلاگ
زیباترین ها
عکسهای خارجی

 

 

جستجو

 

Google
  
            
     در كل اينترنت
     در اين سايت

 

سرویس دهنده

 


Www.LoxBlog.Com

 

Copyright © 2010

Powered by: LoxBlog.Com|designer: NazTarin.Com